حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا محمدعلیزاده
نخستین مباحث منطقى در دوران یونان باستان و در تقابل با شکگرایان و سوفسطائیان، شکل گرفته است. سقراط[1] (470 - 399قم) یکى از معروفترین اندیشمندان این دوره است که شاگردان وى، نخستین مباحث منطقى را پایهریزى کردند. در میان پیروان سقراط دو گرایش کلى وجود داشت:
گرایش نخست مربوط به افلاطون[2] (427 - 347قم)، ارسطو[3] (384 - 322قم) و پیروان وى مانند اسکندر افرودیسى[4] (قرن 3م)، تئوفراستوس[5] (372 - 287قم)، اودموس رودسى[6] (370 - 300قم) و فرفریوس[7] (233- 305م) بود که قائل به وجود حقیقى براى کلیات و مقولات بودند و آن را زیربناى منطق خود قرار دادند. ارسطو در کتاب مقولات معتقد به وجود رابطه حقیقى میان کلى و فرد و وجود کلى در ضمن فرد مىشود که مفاد حمل و گزاره حملى را تشکیل مىدهد. سپس در کتاب عبارت، گزارههاى حملى و احکام آنها مانند ایجاب و سلب، تشخص و حصر و اهمال، تناقض و تضاد، و جهات حمل را بررسى مىکند. در باب استدلال، کلى محمول بر یک شىء را واسطه قرار مىدهد و حمل محمولهاى آن کلى بر آن شىء را نتیجه مىگیرد. او مباحث قیاسهاى حملى، أشکال قیاسى و پس از آن مباحث مادى قیاس یعنى صناعات خمس را پیش مىکشد و با این بحث به مباحث علم منطق پایان مىدهد.
گرایش دوم مربوط به اقلیدس مگارى[8] (450 - 380قم) بنیانگذار مکتب مگارایى و پیروان وى مانند دیودوروس[9] ( - 280قم)، فیلون[10] ( - 300قم) و زنون رواقى[11] (334 - 262قم) بنیانگذار مکتب رواقى بود که وجود حقیقى کلیات و مقولات را منکر شدند و به اسمگرایى در باب کلیات و مقولات گرایش یافتند و آن را زیربناى منطق قرار دادند. پس از زنون، معروفترین چهره مکتب رواقى، خروسیپوس[12] (280 - 207قم) است. او را دومین بنیانگذار مکتب رواقى معرفى کرده و گفتهاند: اگر خروسیپوس نبود مکتب رواقى هم نبود. آموزههاى منطق رواقى بهدست خروسیپوس تکامل یافت و ساختار خود را پیدا کرد. دیوگنس[13] (180 - 240م)، از جمله گزارشگران مکتب رواقى ـ مگاری، تا ۷۵ کتاب از خروسیپوس فهرست مىکند. عناوین این کتابها نشان مىدهند وى درباره جنبههاى مهم منطق گزارهها، مطالبى نوشته است. نوشتههاى سکستوس[14] (160 - 210م)، دیوگنس و جالینوس[15] (129 - 199م) مشهورترین منابع کهناند که دیدگاههاى منطقى رواقى مگاریان در آنها قابل دستیابى است. در میان منابع معاصر نیز نوشتههاى بوخنسکى[16] (1902 - 1995م)، ماکوولسکى[17] (1884 - 1969م)، ویلیام نیل[18] (1906 - 1990م)، ماراتا نیل[19] (1909 - 2001م) و بنسون میتس[20] (1919 - 2009م) را مىتوان نام برد. حاصل این دو گرایش، شکلگیرى دو مکتب منطقى معروف یعنى منطق ارسطویى یا منطق حدود کلى و منطق رواقی ـ مگارى یا منطق گزارهها است. منطقدانان برجسته جهان اسلام از جمله فارابى (260 - 339ق) و ابنسینا (370 - 428ق) با اندیشههاى منطقى ارسطو و رواقى ـ مگارى آشنا بودهاند و افزونبر منطق حملىها و قیاسهاى حملى به منطق شرطىها و قیاسهاى شرطى هم پرداختهاند.
منطق رواقى ـ مگارى که در کنار اخلاق و فیزیک سومین شاخه فلسفه رواقى ـ مگارى است، بر اصالت تسمیه و نظریه علائم بنیان نهاده شده و به منطق علائم شهرت یافته است. در آغاز مباحث منطقى، مقولات ارسطویى و وجود کلى در خارج انکار و اسمگرایى در باب کلى و مقولات جایگزین آن مىگردد. نیز مقولات به ذات، کیف، وضع و اضافه تقسیم شده، رابطه میان آنها رابطه همزیستى[21] معرفى مىشود. به باور رواقیان هرکدام از آن مقولهها نشانه چیزى هستندکه با آن مقارنت دارند.
بر همین پایه، رواقیان وارد کتاب تعریف مىشوند و با انکار تعریف حقیقى و انکار کلیات خمس و اجناس عالیه، تنها راه تعریف را مراجعه به علائم یک شىء مىدانند و بر این باورند که تعریف همان شمارش علائم یک شىء است.
پس از آن، دیالکتیک منطق رواقى آغاز مىشود. این بخش یک مقدمه و دو باب دارد. مقدمه درباره نظریه دلالت رواقى است. باب اول درباره آکسیوما (گزارهها) و باب دوم درباره استدلالهاست. بیشترین مباحث منطق رواقى درباره آكسیوما و استدلالها در بخش دیالكتیك است. رواقیان در بحث دلالت براینباورند که در دلالت سه چیز وجود دارد: لوگوس یا دال، لکتون یا مدلول و محکى لکتون یا معنا. آنان درباره دالها و الفاظ مباحث گستردهاى مطرح مىکنند و به اقسام لفظ مانند اسم عام، اسم خاص، فعل، حرف ربط، حرف تعریف و حرف اضافه مىپردازند. رواقیان بیشترین مباحث منطقى خود را درباره لکتون مطرح مىکنند و لکتون یا صورت ذهنى را به ناقص و کامل و لکتون ناقص را به موضوع و محمول و لکتون کامل را به انشائات و آکسیوما و استدلال تقسیم مىکنند.
رواقیان در بحث آکسیوما، گزارهها را در نخستین تقسیمبندى به گزارههاى بسیط یا اتمى و گزارههاى مرکب یا مولکولى تقسیم مىکنند. گزارههاى اتمى بیانگر کیفیات محسوس هستند که نیاز به علامت ندارند. ازاینرو، ساختارشان مرکّب از علامت و صاحب علامت نیست. این گزارهها درباره موضوعات شخصى و معین هستند و براساس اندازه تعین موضوع به معین، متوسط و نامعین تقسیم مىشوند؛ گزاره معین مانند: «این مرد راه مىرود»، گزاره متوسط مانند: «سقراط راه مىرود» و گزاره نامعین مانند: «کسى راه مىرود». رواقى ـ مگاریان به تفصیل درباره شرایط صدق هر کدام از این گزارهها سخن گفتهاند. بىشک گزاره بسیط یا اتمى رواقى از گزاره حملى ارسطویى متمایز است؛ چرا که در میان گزارههاى اتمى هرگز گزارهاى یافت نمىشود که موضوعش مفهوم کلى باشد. رواقیان گزارهاى مانند «انسان حیوان است» را برپایه نظریه علائم تفسیر مىکنند و آن را با گزاره «اگر چیزى انسان باشد حیوان است» همارز مىدانند که نوعى گزاره مولکولى است. آنان گزارههاى مولکولى را به دو قسم تابع ارزشى و غیر تابع ارزشى تقسیم مىکنند. گزاره مولکولى تابع ارزشى آن است که صدق و کذب اجزایش در صدق و کذب آن نقش دارند بهخلاف غیر تابع ارزشى.
ازآنجاکه گزارههاى اتمى مشتمل بر علامت نیستند و گزارههاى مولکولى غیر تابع ارزشى نیز مبتنى بر صدق و کذب اجزائشان نیستند، در منطق استدلال که برپایه علائم است کاربردى ندارند. ازاینرو، اساسىترین مباحث منطق رواقى ـ مگارى در باب گزارهها و استدلال به گزارههاى مولکولى تابع ارزشى اختصاص یافته است. این گزارهها به سه دسته تقسیم مىشوند: 1. شرطى، که مفادش بیان تبعیت تام میان مقدم و تالى است؛2. فصلى، که مفادش عناد تام یا عناد ناقص یا شبه عناد میان اجزا است؛ 3. عطفى، که مفادش معیت و همراهى اجزائش در صدق است. آنان به تفصیل درباره اقسام، احکام و شرائط صدق هرکدام از آنها بحث مىکنند.
اختلاف در شرایط صدق گزارههاى شرطى سه دیدگاه برجسته را پدید آورده است: 1. نظریه استلزام دیودوروس؛ 2. نظریه استلزام فیلونى؛ 3. نظریه استلزام خروسیپوسى. سه مسئله دیگر نیز درباره گزارهها وجود دارد: یکى سالبهها، دوم موجهات و سوم ملاک صدق و کذب گزارهها. رواقیان گزاره اتمى را به دو نوع تقسیم مىکنند: 1. موجبه که از ادات سلب خالى است؛ 2. سالبه بهمعناى عام که ادات سلبى دارد. سپس براى سالبه سه قسم براساس کارکرد ادات سلب مىشمارند: انتفایى، عدولى و سلب حقیقى. اولى مانند: «کسى راه نمىرود»، دومى مانند: «این مرد نامهربان است» و سومى مانند: «روز نیست». سومین گونه همان سلب حقیقى است که با ایجاب متناقض است.
رواقیان درباره چگونگى ایجاب و سلب در گزارههاى مولکولى نیز سخن گفتهاند. یکى از معروفترین گزارههاى سلبى مولکولى، یعنى عطفى مسلوب در ضرب سوم از ضروب بدیهى استدلال معرفى مىشود. همچنین سلب سلب یا سلب مضاعف و همارزى آن با ایجاب و نیز چگونگى تناقض میان ایجاب و سلب از مسائل دیگر آنان هستند. رواقیان جهات را به ضرورت، ناضرورت، امکان و امتناع و نیز موجهات را به ضرورى، ناضرورى، ممکن و ممتنع تقسیم مىکنند. دیودوروس، فیلون و خروسیپوس در تفسیر این موجهات و چگونگى شکلگیرى مربع تقابل میان آنها اختلاف گستردهاى دارند که برخى از تفاسیر آنان مانند تفسیر دیودوروس با دیدگاه ارسطو درباره امکان ناسازگار است و البته برخى دیگر با آن سازگارند. رواقیان در بحث صدق و کذب بر این باورند که لکتونها و صورتها، آکسیوما و گزارهها و استدلالها یا صادق و یا کاذبند. آنان درباره ملاک صدق صورتهاى ذهنى و آکسیوما و استدلالها مباحث گستردهاى را مطرح ساختهاند.
رواقیان با تقسیم آکسیوما به اتمى و مولکولى و تقسیم آکسیوماى مولکولى تابع ارزشى به شرطى و فصلى و عطفى، زمینه را براى ورود در مباحث استدلال فراهم مىکنند. از نظر رواقیان، در هر استدلالى وجود یک آکسیوماى مولکولى تابع ارزشى که به آن «مقدمه اصلى» مىگویند، الزامى است. مقدمه اصلى ممکن است شرطى، فصلى یا عطفى باشد که براساس آن، استدلال به شرطى و فصلى و عطفى تقسیم مىشود.
مقدمه دیگر استدلال، «مقدمه افزوده بر فرض» نامگذارى مىشود که در آن به صدق یا کذب یکى از اجزاى مقدمه اصلى حکم مىشود و نتیجه استدلال نیز کذب یا صدق جزء دیگر مقدمه اصلى خواهد بود. رواقیان استدلال را برپایه اینکه مقدمه اصلى بسیط و دو جزئى است یا مرکب و چند جزئى، به نامبرهن و مبرهن تقسیم مىکنند و براى استدلال نامبرهن یا بدیهى پنج ضرب و براى استدلال مبرهن ضروب متعددى را ذکر مىکنند.
پنج ضرب بنیادین استدلال نامبرهن رواقى عبارتند از: ضرب یکم: اگر یکم آنگاه دوم، یکم پس دوم؛ ضرب دوم: اگر یکم آنگاه دوم، نه دوم پس نه یکم؛ ضرب سوم: نه هم یکم و هم دوم، یکم پس نه دوم؛ ضرب چهارم: یا یکم یا دوم، یکم پس نه دوم؛ ضرب پنجم: یا یکم یا دوم، نه دوم پس یکم. ضروب مبرهن استدلال مانند ضرب اول: یا یکم یا دوم یا سوم، ولى نه یکم و نه دوم پس سوم؛ ضرب دوم: یا یکم یا نه یکم، یکم پس نه نه یکم؛ ضرب سوم: اگر یکم و دوم آنگاه سوم، ولى نه سوم درحالىکه یکم پس نه دوم.
آنان قواعدى را هم در باب استنتاج استدلال مطرح مىکنند مانند: قاعده عکس قیاس، قاعده اشتمال مقدمات بر نتیجه. نیز براى سنجش صحت و اعتبار استدلال از اصل شرطى سازى یعنى وجود یک شرطى صادق متناظر به استدلال استفاده مىکنند. رواقیان استدلالهاى کاذب و نامعتبر یا مغالطات را نیز شناختهاند. آنان با مغالطاتى مانند مغالطه قالب نامعتبر، مغالطه دروغگو، مغالطه حشو، مغالطه شاخدار، مغالطه گارى، مغالطه درونگرا، مغالطه هیچکس و مغالطات دیگر آشنا بودهاند.
رواقیان پس از دیالكتیك، خطابه را مىآورند. منظورشان از خطابه دانش نیکو سخن گفتن درباره موضوعات است که در قالب روایت ساده ابراز مى شود. آنان خطابه را به سه قسم تأملى، جدلى و ستایشى تقسیم مىکنند. فن خطابه از نظر ایشان موضوعاتى همچون ابداع استدلال، بیان آن، آراستن سخن در قالب کلمات، و ارائه آن را شامل مىشود. اجزاى خطابه نیز از مقدمه، روایت، پاسخ به طرف مقابل و نتیجهگیرى تشکیل مىگردد.
[1] .Socrates
[2]. Plato
[3]. Aristotle
[4]. Alexander of Aphrodisias
[5]. Theophrastus
[6]. Eudemus of Rhodes
[7]. Porphyry
[8]. Euclides of Megara
[9]. Diodorus Cronus
[10]. Philo
[11]. Zeno of Citium
[12]. Chrysippus
[13]. Diogenes Laertius
[14]. SextusEmpiricus
[15]. Galen
[16]. Joseph M
[17]. Alexandr Osipovich Makovelskii
[18]. William Kneale
[19]. Martha Kneale
[20]. Benson Mates
[21]. تاریخ منطق ماکوولسکى، 243.