نقش خُلقیات و تأدیبات صلاحیه در فلسفه اخلاق / حسين احمدی

چکيده

دانش منطق با ارائه روش درست اندیشیدن، ابزار سودمندی برای دانش‌های دیگر، به‌ویژه فلسفه اخلاق، به‌شمار می‌آید. بسیاری از گزاره‌های اخلاقی، ذیل خلقیات و تأدیبات صلاحیه قرار می‌گیرند که موضوع بحث منطق و فلسفه اخلاق‌اند. درنگ در چیستی خلقیات که به مصالح و مفاسد فردی صفات و رفتار اخلاقی توجه دارد و چیستی تأدیبات صلاحیه که به حیثیت تربیتی و اجتماعی صفات و رفتار اخلاقی می‌نگرد، سبب شده است تا برخی قضایا با توجه به دو حیثیت، هم در ردیف خلقیات و هم در ردیف تأدیبات صلاحیه قرار گیرند. توجه به حیثیات گوناگون قضایا به فهم بهتر جمله‌های اخلاقی کمک می‌کند، برای نمونه توجه به واقعیات موجود در قضایای یادشده می‌تواند برهان‌پذیری آن‌ها را تبیین کند، اما از این حیث در زمره مشهورات قرار نمی‌گیرند و از حیث مشهوری بودن امکان کاربرد در جدل نیز دارند؛ افزون‌براینکه توجه به لوازم گزاره‌های اخلاقی، ارتباط منطقی گزاره‌های حاوی ارزش را با گزاره‌های حاوی الزام اخلاقی تبیین‌پذیر خواهد کرد.

 

تحلیل ابن‌سینا از مؤلفه‌های حدس با نگاه به دیدگاه برخی شارحان و منتقدان / محمد بختياری

چکيده

منطق‌دانان مسلمان حدس را عامل یقین به حدسیات معرفی کرده‌اند. ازاین‌رو، آشنایی با چیستی و عناصر سازنده حدس در تحلیل نحوه یقین به حدسیات، امری بایسته است. ابن‌سینا نخستین منطق‌دانی است که بررسی گسترده‌ای درباره حدس و قضیه حدسی انجام داده و ابعاد گوناگون آن را بیان کرده است؛ به‌گونه‌ای که بر بسیاری از منطق‌دانان پس از خود تأثیرگذار بوده است. البته برخی شارحان و منتقدان وی دیدگاه‌های متفاوتی را دراین‌باره مطرح كرده‌اند. ازاین‌رو، نوشتار پیش‌رو بر آن است تا حقیقت حدس را از نگاه ابن‌سینا تحلیل کند و سپس آرای شارحان و منتقدان یادشده را طرح کرده و با آن بسنجد. براساس این مقاله، حدس از نگاه ابن‌سینا عبارت است از انتقال دفعی ذهن به حدوسط صحیح، بدون نیاز به جست‌وجوی ذهنی که حل مجهول را در پی دارد. براین‌اساس، اموری چون به‌کارگیری قوای حسی، نیاز به انجام فعل جوارحی و کشف ماهیت پدیده‌ها که برخی شارحان و ناقدان ابن‌سینا برای حدس برشمرده‌اند، مقوّم یا جزء لوازم حدس نیستند.

 

نقد تقریر خونجی از قیاس شرطی متصله با اشتراک در جزء غیرتام / داود حيدری

چکيده

یکی از نوآوري‌هاي خونجی، استنتاج وی از قیاس شرطی‌ای است که جزء مشترک در آن، غیرتام است. خونجی با برشمردن ضروب منتج این‌گونه از قیاس‌های شرطی، برای اثبات انتاج هر کدام برهان‌هايي را اقامه می‌کند. ارموی با پذیرش روش خونجی، دسته‌بندی منسجم‌تری از ضروب منتج و برهان‌هاي اثبات آن‌ها ارائه کرده است. بررسی روش خونجی در استنتاج از قیاس شرطی متصله که مقدمات آن در جزء غیرتام اشتراک دارند، نشان می‌دهد که: اولاً، اعتبار این قیاس مبتنی بر قیاسی است که مقدمات آن در جزء تام مشترک‌اند؛ ثانیاً، غلبه منطق حملی در نگاه آنان سبب شده است که نتوانند دستگاه منضبطی را برای منطق شرطی ارائه دهند و قیاس‌های اساسی و پایه دستگاه منطق شرطی را از سایر قیاس‌هاي شرطی بازشناسند؛ ازاین‌رو در شمارش قیاس‌های شرطی بدون آنکه قیاس‌های بسیط و پایه را معلوم سازند، صرفاً به تبیین برخی از ضروب قیاس‌های مرکب پرداخته‌اند؛ ثالثاً، منطق‌دانان مسلمان با بخش زیادی از قواعد منطقِ گزاره‌ای آشنا بوده و آن‌ها را به‌کار می‌برده‌اند.

 

مقايسه فکر و حدس در منطق و نقش حدس در كشف حدّوسط / سيد محمدرضا مدرسی

چکيده

در این پژوهش برآنیم تا با بررسی ویژگی‌های فکر و حدس، اثبات کنیم که در بسیاری از جاها ـ به‌جز مواردی اندک ـ رکن اصلی کشف حدّوسط، حدس است نه فکر. ویژگی فکر، حرکت تدریجی در بستر زمان است و ویژگی حدس، دفعی و غیرزمانی بودن است. بنابراین فکر و حدس دو پدیده متفاوت در شناسایی تصورات و تصدیقات هستند؛ بااین‌حال، حدس در بخش استدلال فکری، یاور فکر خواهد بود؛ یعنی در فرایند استدلال زمانی و دارای حرکت از مطلوب به‌سوی معلومات و گشتن میان معلومات مناسب و یافتن حدّوسط برای معلوم کردن مطلوب، این‌گونه نیست كه يافتن حدّوسط به‌تدریج و با بررسی يكايك قضایا نسبت به مطلوب حاصل شود، بلکه عنصر حدس در فرایند تدریجی فکر مداخله کرده و بی‌درنگ حدّوسطِ مطلوب در ذهن حاضر شده و فرایند فکر به انجام می‌رسد و مطلوبِ مجهول معلوم می‌شود. با بررسي تعاريف فكر و حدس اين نتايج به‌دست آمده است كه در فكر دست‌كم دو حركت هست؛ درحالي‌كه در حدس حركتي نيست؛ فكر گاهي از دستيابي به مجهول ناتوان است و به نتيجه نمي‌رسد؛ برخلاف حدس كه اين احتمال در آن راه ندارد؛ و ازآنجاكه فكر داراي دست‌كم دو حركت است، تحقق آن در ظرف زمان است؛ درحالي‌كه حدس يك‌باره پدید مي‌آيد و تحققش در «آن» است؛ در فكر شدت و ضعف كيفي و در حدس شدت و ضعف كمّي، بیشتر است. با توجه به مداخلۀ حدس در فرایند تحقیق نشان می‌دهیم که حقیقت فکر که رسیدن به مطلوب از راه معلومات پیشین، با دو حرکت از مطلوب به معلومات و گشتن در میان آن‌ها و یافتن معلوم مناسب، متقوّم به حدس برای کشف حدّوسط است و شاید بتوان این نتیجه را به‌دست آورد که در بسیاری از موارد -اگر نگوییم همۀ موارد- براي یافتن مجهول تصدیقی، حدس کاشف حدّوسط است و فرایند فکر در رسیدن به مجهول، جنبۀ مقدمی و اِعدادی دارد و نقش اصلي براي حدس است؛ نگاهي كه مي‌تواند اهميت اين پژوهش درباره حدس را نشان دهد.

 

بررسی ناکارآمدی برهان لمّ در اثبات خداوند براساس متون دینی / منصور مهدوی

چکيده

یکی از دغدغه‌های دیرپای موحدان تلاش برای اثبات خداوند و قانع کردن ملحدان است. ازاین‌رو فیلسوفان کوشیده‌اند برهان‌های پرشماری را در اثبات خداوند اقامه کنند. ارزیابی نتیجه تلاش آن‌ها براساس متون دینی، ضمن تبیین محتواهای منطقی و عقلی در نصوص دینی، میزان اطمینان مخاطبان به فرایندهای برهانی را افزایش می‌دهد. روش جاری در این نوشتار، آمیزه‌ای از روش‌هاي عقلی و نقلی است. نخست انواع برهان و نحوه اثبات خدا را از طریق برهان‌هاي منطقی بررسی می‌کنیم؛ آنگاه ضمن بررسی روش‌های به‌کار رفته در نصوص دینی، به ارزیابی مدعای فیلسوفان در ناکارآمدی برهان لمّ براي اثبات خدا می‌پردازیم. در این میان توجهی ویژه به تبیین برهان شبه لمّ داشته و کوشیده‌ایم مراد فیلسوفان از برهان شبه لمّ را روشن کنیم. افزون‌براین، پس از بررسی و تطبیق گونه‌های مختلف برهان بر متون دینی، به این نتیجه رسیدیم که تنها برهان انّی و شبه لمّ را می‌توان بر بعضی از آیات و روایات تطبیق داد.

 

هویت شرطیه متصله در قاب‌نگاشته‌های منطقی مسلمانان / محمدعلي نوری

چکيده

شرطیه متصله آن‌گونه که باید در نگاشته‌های ارسطو که مدوّن منطق ارسطویی است، مطرح نشده است. منطق‌دانان پیرو ارسطو در سنّت اسلامی، با دستیابی به آثار رواقیان، به‌تفصیل از این قضیه بحث کرده‌اند. در این میان، نقش فارابی و به‌ویژه ابن‌سینا بسیار پررنگ است. بیشترین و اساسی‌ترین مباحث درباره متصله را ابن‌سینا در نگاشته‌های خود آورده و تقریباً دیگر منطق‌دانان پس از وی، مباحث خود درباره متصله را تحت تأثیر سخنان شیخ‌الرئیس مطرح کرده‌اند. در نگاشته پيش‌رو، این ادّعا مستندسازی می‌شود و افزون‌برآن، اندیشه منطق‌دانان مسلمان درباره ساختار و محتوای شرطیه متصله با بهره‌گیری از روش توصیف و تحلیل شناسایی می‌گردد. به‌باور منطق‌دانان مسلمان، قضیه متصله، مصداق حقیقی شرطیه است که در آن به اتصال یا نفی اتصال میان دو جزء مقدم و تالی که در قوه قضیه هستند، حکم می‌شود. این حکم گرچه می‌تواند به گونه اتصال لزومی و استلزام مقدم برای تالی و یا به گونه اتصال اتفاقی بدون وجود استلزام و به صرف تقارن اتفاقی باشد، ولی مصداق حقیقی متصله، لزومیه است که بیانگر اتصال واقعی میان دو نسبت است. هر دوی اتصال لزومی و اتفاقی نیز یا به گونه ایجابی و یا به گونه سلبی‌اند؛ با این التفات که متصله بودن سالبه به تسامح است؛ زيرا مفاد آن سلب اتصال است، نه اتصال سلب. منطق‌دانان مسلمان برآنند كه ویژگی اصلی قضیه متصله، حکم به اتصال یا نفی اتصال است و همه شرایط و احکام متصله مانند کمیت، کیفیت، جهت و صدق و کذب، به این حکم برمی‌گردد.

 
سایت نشریه معارف منطقی   http://manteghi.nashriyat.ir


 

پیام‌رسان ایتا

https://eitaa.com/daeratolmaaref

پیام‌رسان سروش

http://sapp.ir/daeratolmaaref



 

 

Posted by hbahari