اصطلاحیابی و مدخلشناسی
پيشگفتار
از مهمترين ويژگيهاي حيات بشري که انسان را از حيوانات متمايز ميکند، توانمندي او براي مديريت، ساماندهي امور و چينشهاي حسابشده است. اين ويژگي که زمينهساز تحول و بالندگي است، دستيابي به اهداف مطلوب را براي انسان آسان و سريع ميسازد.
تهيه اصطلاحنامههاي علوم، از نمونههاي مهم ساماندهي مسائل و مباحث علوم بشري است که نقش مهمي در ايجاد جامعيت، گستردگي، سرعت و دقت در پژوهشهاي علمي دارد.
1. مفهوم اصطلاحنامه
«اصطلاحنامه»، معادل فارسي واژة «تزاروس» (Thesaurus)، بهمعناي «گنجينة لغات» است و مراد از آن، معجمي است که همة واژهها يا اصطلاحات مربوط به حوزة خاصي از معارف و فرهنگ بشري را با ساماندهي و نظاممندي ويژهاي در بر دارد.
در آغاز، هدف از تهية اصطلاحنامهها، دستيابي آسان به اصطلاحات و کاربرد دقيق آنها بود، اما با گذشت زمان، ساماندهي مفهومي و کاربرد واژهها در نمايهسازي، هدف اصلي تهية اصطلاحنامهها قرار گرفت. نظام مطلوب در اصطلاحنامهها، در بردارنده طبقهبندي سلسلهمراتبي (اعم و اخص)، مشخص ساختن اصطلاحات مترادف (مرجح و نامرجح) و اصطلاحات وابسته و مرتبط با يکديگر است.
2. اصطلاحنامه
با توجه به محدوديتهاي انسان از نظر کوتاهي عمر، حافظة محدود، ناتواني در توجه همزمان به امور گوناگون و متفاوت، ضرورت گزينش و تعيين گسترة پژوهشها، اهميت تهية اصطلاحنامهها بيشتر رخ مينمايد.
اصطلاحنامهنويسي در علوم عقلي اهميت ويژهاي دارد؛ چه آنکه از يک سو، هدف اصطلاحنامهها، ساماندهي همة اصطلاحات، ترسيم نقشة جامع علم، تعيين روابط و تبيين دامنة واژهها و اصطلاحات است و از سوي ديگر، در علوم عقلي مهمترين راه براي کشف و اثبات واقعيتها، تحليل و ترکيب مفاهيم و فهم روابط مفهومي آنهاست، بهويژه آنکه مهمترين خطاهاي منطقي در اين علوم، در ابهام و خلط مفاهيم، اشتراکهاي لفظي و بيتوجهي به روابط ميان اصطلاحات ريشه دارد.
بازگشت به تاريخ علمي بشر نشان ميدهد سرآغاز خطاهاي منطقي و دستاويز سردمداران سوفيسم نيز ريشه در اين خطا دارد؛ از اين رو، سقراط ـ پيشرو مقابله با نسبيگرايي و شکگرايي ـ نقطة کور جدالهاي سوفيستها را در آن يافت و در رويارويي با آنها به تبيين مفهوم واژهها و تعيين دامنة مفهومي آنها پرداخت.
چنانکه اشاره شد پيشينة تعريف اصطلاحات و تعيين دامنة مفهومي واژهها، دستکم به تاريخ مکتوب علوم عادي بشر باز ميگردد و توجه به اهميت آن در يونان قديم به اندازهاي بود که سبب شد بخش زيادي از کتاب متافيزيک ارسطو به تعريف واژهها اختصاص يابد. اما تاريخ تدوين اصطلاحنامهها بهمعناي امروز (که در آن روابط همة اصطلاحات يک علم، با يکديگر تعيين، و جايگاه يک واژه در ساختار کلي علم روشن ميگردد) پيشينة درازي ندارد. وضعيت اصطلاحنامههاي موجود و اظهارنظر انديشمنداني که در اين باره سخن گفته و مقالاتي نوشتهاند، بهخوبي نشان ميدهد که مهمترين هدف آنها از اين کار، دستهبندي مباحث براي ايجاد سرعت و سهولت در امر بازيابي بوده است؛ در حالي که بهنظر ميرسد نظام اصطلاحنامه، داراي ظرفيتهاي بيشتري است و در علوم عقلي که تعيين دامنة مفهومي در آنها، نقش زيادي در کشف، اثبات و انتقال مفاهيم دارد، اين ظرفيتها روشنتر است و بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد. البته استفادة کامل از ظرفيتهاي بالقوه اصطلاحنامه در پيشبرد علوم، نيازمند انجام پارهاي اصلاحات در اصول و نظام اصطلاحنامهنويسي است.
3. فوايد اصطلاحنامه
مهمترين فوايد اصطلاحنامهها عبارتاند از:
- دستيابي سريع و آسان به نظام و نقشة جامع يک علم، از راه مراجعه به نمودار درختي مبتني بر اصطلاحنامه؛
- فهم جايگاه و موقعيت هر يک از موضوعها و مسائل يک علم در ساختار کلي آن علم و دستيابي به رابطه هر موضوع با موضوعهاي ديگر آن علم، از راه مراجعه به رده، اعمها، اخصها و وابستههاي هر اصطلاح؛
- دستيابي به دقيقترين و آشناترين واژهها و اصطلاحات از ميان واژههايي که معناي يکساني دارند، از راه مراجعه به اصطلاحات «مرجح» و «نمودار درختي» که در آن، تنها از اصطلاحات مرجح استفاده ميشود؛
- شناخت مترادفهاي يک اصطلاح، از راه مراجعه به واژههاي «نامرجح» آن؛
- شناخت مشترکهاي لفظي، از راه مراجعه به اصطلاحنامة الفبايي و توضيحدهندة اصطلاحات.
4. نتايج علمي اصطلاحنامه
شناختهاي پنجگانة فوق آثار ارزشمندي در ايجاد جامعيت، سرعت و دقت در پژوهشهاي علمي دارند. برخي از اين آثار علمي عبارتاند از:
- پيشگيري از خلط و خطاهاي منطقي و کشف مغالطههايي که ممکن است خواسته يا ناخواسته در علوم رخ داده باشند، از راه مراجعه بهمعاني مختلف مشترکهاي لفظي و مترادفها؛
- جامعيتبخشي به محتواي پژوهشها، از راه مراجعه به جايگاه هر اصطلاح و پي بردن به مباحث مرتبط با آن، از راه مراجعه به اعمها، اخصها، وابستهها و ردة اصطلاح؛
- پي بردن به اهميت هر موضوع با توجه به موضوعهاي مرتبط با آن، از راه مراجعه به جايگاه اصطلاح و رابطه آن با اصطلاحات و موضوعهاي ديگر؛
- سرعت بخشيدن به جستجوها و پژوهشها، از راه مراجعه به نمايهها و کليدواژههايي که با واژههاي مرجّح اصطلاحنامه همآرايي شدهاند؛
- تعيين قلمرو هر پژوهش و پيشگيري از ورود به موضوعهاي بيارتباط، از راه مراجعه به جايگاه هر اصطلاح و اصطلاحات مرتبط: اعمها، اخصها و اصطلاحات وابسته؛
- امکان بهرهگيري از اصطلاحنامه در امور مرتبط با دائرةالمعارفنويسي (بهويژه دائرةالمعارفهاي تخصصي)؛ مانند:
- جامعيتبخشي به دائرةالمعارف از نظر مدخلها، محتواي مقالهها و کاربرد همة اصطلاحات يک علم در دائرةالمعارفهاي تخصصي، از راه مراجعه به همة اصطلاحات علم که بهصورت جامع در اصطلاحنامه وجود دارند؛
- تعيين انواع مدخلها: اصلي، ضمني و نمايه، از راه مراجعه به جايگاه اصطلاح و گسترة مباحث مرتبط با آن؛
- شناسايي دقيق و جامع مدخلهاي ارجاعي، از راه مراجعه به فهرست کامل عناوين اصطلاحات نامرجّح و اخصها؛
- شناسايي موضوعها و اصطلاحات مرتبط و بيارتباط با مقالة يک مدخل، از راه مراجعه به جايگاه اصطلاح در ميان ردهها، اعمها، اخصها و وابستههاي اصطلاح؛
- پيشگيري از تداخل مطالب و موضوعات مقالهها، با توجه به اعمها، اخصها و وابستهها؛
- تعيين حجم هر يک از مقالهها و ايجاد تناسب ميان حجم هر مقاله با مقالههاي ديگر؛
- مراجعه به منابع اصطلاحات براي دسترسي به مطالب مربوط به هر موضوع.
اين فوايد علمي، تنها در صورتي بهدست ميآيد که اصطلاحنامهها از جامعيت و دقت لازم برخوردار باشند و پس از تهيه اصل اصطلاحنامه، مقدمههاي لازم ديگر براي بهرهبرداري از آن فراهم گردد.
5. اصطلاحنامههاي علوم عقلي اسلامي
مرکز پژوهشي دائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي، کار تهيه اصطلاحنامههاي علوم عقلي اسلامي را از سال 1377ش با هدف کاربردهاي دائرةالمعارفي، از علم منطق آغاز کرده و رشتههاي ديگري از علوم عقلي را در پانزده سال گذشته به آن افزوده است.
از ميان رشتههاي علوم عقلي، تاکنون اصطلاحنامة فلسفة اشراق، ويرايش نخست از اصطلاحنامة منطق، معرفتشناسي و مرحلة اول از اصطلاحنامة عرفان نظري به پايان رسيده و در اختيار عموم پژوهشگران و علاقهمندان به اين رشتهها قرار گرفته است و اصطلاحنامههاي فلسفة اسلامي، کلام اسلامي و فلسفة اخلاق آخرين مراحل انجام خود را ميگذراند. کار تهية اصطلاحنامههاي عرفان ادبي و عرفان عملي نيز مدتي است که در اين مرکز آغاز شده و تهية اصطلاحنامههاي فلسفة سياسي، فلسفة حقوق و فلسفة دين در دستور کار اين مرکز قرار
گرفته است.
تهية اصطلاحنامه تنها در بعضي از رشتههاي علوم عقلي اسلامي به صورت محدود، پيش از اين نيز در ايران سابقه داشته، اما ويژگيهاي لازم را براي دستيابي به فوايد و پيامدهاي علمي مورد انتظار، بهويژه نيازهاي اين مرکز نداشته است؛ از اين رو، اين مرکز، هماهنگ با ظرفيتهاي علمي اصطلاحنامهها و نيازهاي خود، تهية اصطلاحنامههاي علوم عقلي را از نو، آغاز کرد.
6. امتيازهاي اصطلاحنامههاي مرکز
اين مرکز با هدف ايجاد زمينة بهرهبرداري کامل از همة ظرفيتهاي اصطلاحنامه کوشيده است تا در حد امکان تمام شرايط لازم را براي اطمينان از جامعيت اصطلاحات استخراجشده و دقت در انتخاب جايگاه آنها در اصطلاحنامهها فراهم آورد.
1- جامعيت اصطلاحات
براي کسب اطمينان نسبت به جامعيت اصطلاحات موجود در هر يک از اصطلاحنامههاي مرکز، تلاش ويژهاي براي جامعيتبخشي به مآخذ و کنترل شيوه استخراج اصطلاحات از آنها انجام گرفته است.
- جامعيت مآخذ
براي کسب اطمينان نسبت به جامعيت مآخذ اصطلاحنامهها، مطابق با شيوهنامة مصوب مرکز، در هر رشتة علمي: الف) از همة مکتبها، مشربها و فرقههاي مشهور؛ ب) از همة دورههاي تاريخي که در آن احتمال تغيير و تحول در معناي اصطلاحات وجود داشته؛ ج) از آثار همة شخصيتهاي درجه اول علوم؛ د) از آثار همة شخصيتهاي تأثيرگذار که از واژههايي خاص استفاده کردهاند؛ ه) از آثاري که واجد اطلاعات روزآمد و ديدگاههاي معاصران بودهاند؛ و) و از منابع معتبري که از جهت تفکيک مفاهيم و تعريف واژهها، يا گردآوري تعريفها و توضيحهاي آنها، برجستگي خاص داشتهاند، منابعي انتخاب شدهاند و آثاري که از پيشينة بيشتري برخوردار بودند مورد توجه ويژه قرار گرفتهاند.
افزون بر اين، منابع پيشنهادي که با شرايط فوق انتخاب شدهاند، در شوراي تخصصي مرتبط با رشته، بررسي و تصويب گرديدهاند.
گفتني است ضوابطي که جامعيت منابع را تضمين ميکنند، در برخي از رشتهها اجرا شده و در برخي ديگر، تکميل منابع و جستجوي کامل در آنها به ويرايشهاي بعدي واگذار گرديده است.
- کنترل شيوة تتبع
براي کسب اطمينان از دقت در استخراج اصطلاحات از منابع، پژوهشگران اصطلاحيابي موظف شدند که همة عبارتهاي منابع را با دقت مطالعه کرده و هر واژهاي را که احتمال اصطلاح بودن آن وجود دارد، با ذکر تعريف (يا مستند) آن و با ارجاع دقيق به منابع، استخراج کنند.
2- دقت در گزينش اصطلاحات و روابط
- بررسي در شوراي علمي
براي کسب اطمينان از دقت در انتخاب اصطلاحات و جايگاه آنها براي هر يک از رشتههاي علمي مرکز، شورايي تخصصي از استادان برجستة آن رشته در مرکز تشکيل گرديده و همة اصطلاحات با توجه به تعريفهاي آنها در اين شورا بررسي شده و پس از گفتوگوهاي علمي لازم به تصويب رسيده است.
بديهي است اختلاف آرا، در همة محافل علمي وجود دارد و گاهي اين اختلافها بسيار مبنايي است و پيامدهاي علمي زيادي دارد. شوراهاي علمي مرکز نيز بيرون از اين قاعده نبودهاند. از اين رو، بعضي از اصطلاحات و روابط آنها با اختلاف آراي اعضاي شورا روبهرو شده و با رأي اکثريت به تصويب رسيده است. بنابراين، ممکن است پژوهشگران صاحبنظري هم که با اين مجموعه روبهرو ميشوند، آرايي متفاوت با مصوبههاي شوراهاي تخصصي مرکز داشته باشند.
- بازنگري مصوبات
براي بالا بردن ميزان اطمينان در درستي کار، مصوبههاي شورا پس از قرارگرفتن در نمودار درختي، در شوراهاي تخصصي بازنگري شده و سپس توسط ناظر گروه علمي، ارزيابي نهايي ميشوند.
اما با وجود اين، نظر به گستردگي کار و تفاوت علمي پژوهشگران اوليه (که کار استخراج اصطلاحات را بهعهده داشتهاند) و غافل ماندن از بعضي منابع مهم که کمکم به فهرست منابع اصطلاحنامهها افزوده ميشوند، ممکن است اصطلاحاتي از قلم افتاده باشند يا هنگام ورود اطلاعات، خطاهايي در ثبت جايگاه اصطلاح رخ داده باشد يا مخاطبان اين مجموعه، نظر اقليت اعضاي شورا را در مورد خاصي درست بهشمار آورده و دليل قانعکنندهاي بر آن يافته باشند؛ از اين رو، اين نسخه را «ويرايش نخست» بهشمار آورده و اميدواريم براي اصلاح در ويرايشهاي بعدي از ديدگاههاي صاحبنظران بهرهمند گرديم.
3- مستند بودن به متون و مآخذ
ويژگي ديگر اصطلاحنامههاي مرکز، مستند بودن اصطلاحات و اصطلاحنامهها به متون منابع (تعريفها، توضيحها يا کاربردها) است. ذکر اين نکته ضروري است که تعريفها يا مستندهاي استخراجشده از منابع عربي، به فارسي ترجمه نشده، بلکه به همانگونه که در متن کتاب بوده در ذيل اصطلاح قرار گرفتهاند.
يکي از دلايل ترجمه نشدن آنها اين بوده است که بيشتر منابع اصيل علوم عقلي اسلامي به زبان عربياند و بيشتر پژوهشگران اين رشتهها در حد استفاده از متون عربي قديم، با اين زبان آشنا هستند. افزون بر اين، معمولاً اعتماد به اصل متون، بيش از ترجمة آنها است. البته چون معمولاً در هر رشتهاي برخي منابع فارسي معتبر وجود دارد و در ميان اينگونه منابع نيز اصطلاحات مهمي يافت ميشوند که بههمان صورت فارسي آن رايجاند، اصطلاحات برگرفته از آنها نيز به عربي برگردانده نشدهاند. به هرحال اميدواريم در فرصتي مناسب، متون عربي تعريفها (يا مستندها) براي استفادة عموم پژوهشگراني که با زبان عربي نيز آشنا نيستند، ترجمه گردد.
هر چند شوراهاي علمي مرکز با توجه به تعريفها، توضيحها و مستندهاي اصطلاح، جايگاه اصطلاحنامهاي اصطلاح را برگزيدهاند، اما ذکر متون با نشاني دقيق مآخذ آنها، زمينة بررسي و ارزيابي اصطلاحنامه را براي ديگران نيز فراهم ميآورد و اين ويژگي، اصطلاحنامههاي اين مرکز را به فرهنگنامههايي مختصر تبديل کرده است.
- چينش تاريخي تعريفها
در مواردي که چند تعريف يا مستند براي يک اصطلاح آمده است، چينش تعريفها بهترتيب تاريخ وفات صاحبان منابع انجام شده است؛ اين ويژگي زمينة دستيابي به سير تحولات مرتبط با موضوع را ممکن ميسازد.
4- ترسيم نمودار درختي
ترسيم نمودار درختي براي هر يک از اصطلاحنامهها، از ديگر ويژگيهاي اصطلاحنامههاي مرکز پژوهشي دائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي است. نمايش درختي اصطلاحنامه، بهترين شيوة نمايش ساختار کامل يک علم است و بهروشني روابط اصطلاحات را در يک نگاه نشان ميدهد.
5- استفاده از واژههاي اصلي بهجاي علايم اختصاري
در اصطلاحنامههاي مرکز براي بيان روابط اصطلاحات (بهجاي کاربرد علايم و رمزها) از واژههاي آشنا و رايج استفاده شده است. استفاده از رموز و علايم اختصاري که از شيوههاي رايج در واژهنامهها، معجمها و دائرةالمعارفها است، داراي منافعي از جمله صرفهجويي در هزينهها و جلوگيري از تکرار ملالآور بعضي الفاظ است، اما از سوي ديگر اين علايم اختصاري در بيشتر موارد پژوهشگران را با مشکل فراموش کردن مفهوم آنها و ضرورت مراجعة مکرر به توضيحهاي مربوط به اين علايم روبهرو ميکند.
ممکن است اين مشکل در ساير معجمها، قابل تحمل و سودش بيش از ضررهاي آن باشد، اما در اصطلاحنامهها که اصل آنها براي بيشتر پژوهشگران ناآشنا است، بر ناشناخته بودن آن ميافزايد و بيرغبتي به آن را بيشتر ميکند. از اين رو، در اصطلاحنامههاي مرکز بهجاي کاربرد «ا.ع»، «ا.خ»، «ا.و»، «بک» و «بج»، از واژههاي اعم، اخص، وابسته، مرجح و نامرجح
بهره بردهايم.
6- همآرايي نمايهها با اصطلاحنامه
يکي از کاربردهاي ارزشمند اصطلاحنامهها، بهرهگيري از آنها در نمايهها است. استفاده از اين ظرفيت اصطلاحنامهها، نيازمند فراهم آوردن مقدمههاي ديگري است که با دشواريهايي روبهروست. از اين رو، مراکز نمايهنگاري يا اصطلاحنامهنويسي در ايران از آن چشم پوشيدهاند، اما اين مرکز توانسته است در معجمهاي موضوعي خود، با طراحي برنامهاي نرمافزاري و کاربرد اصطلاحات مرجّح در کليدواژههايي که نمايهها، ذيل آنها قرار ميگيرند، همآرايي لازم ميان نمايهها و اصطلاحنامهها را ايجاد کند؛ همچنين امکان همآرايي نمايهها بهصورت مستقل (نه در ذيل کليدواژهها) در اين نرمافزار وجود دارد.
7- بهرهگيري در امور دائرةالمعارفي
از ديگر ظرفيتهاي اصطلاحنامهها، امکان بهرهگيري از آنها در امور دائرةالمعارفي است. همچنانکه پيشتر اشاره شد هدف اوليه و مهمتر مرکز از تدوين اصطلاحنامههاي علوم عقلي اسلامي، بهرهبرداري از آن در امور دائرةالمعارفي بوده است. بنابراين، به فعليت رساندن اين ظرفيت بالقوه اصطلاحنامهها براي انتخاب مدخلها، تفکيک انواع آنها و تعيين قلمرو مقالات، از امتيازهاي اين مرکز در اصطلاحنامهنويسي علوم عقلي اسلامي است.
8- تمايز انواع اعم ـ اخصها
در شيوههاي رايج اصطلاحنامهنويسي، براي تمايز ميان انواع مختلف اعم و اخص و نمايش آنها راهي نيست؛ اين کاستي در نمايش نموداري اصطلاحنامههاي مرکز برطرف گرديده و انواع مختلف اعم ـ اخصها با علايمي روشن در ضمن نمودارها، نشان داده شدهاند.
9- ارائة نرمافزار
براي هر يک از اصطلاحنامههاي مرکز که در قالب کتاب عرضه ميشوند، دو نوع نرمافزار تهيه شده است. يکي از اين دو، «نسخة جامع» و ديگري «نسخة همراه» نام گرفته است.
- نسخة جامع
نرمافزار جامع، همة اصطلاحات اصطلاحنامهها را با امکانات فراوان و قابليتهاي متنوع براي جستجو دربردارد و از طريق آن ميتوان هر يک از اصطلاحات و روابط آنها را با ديگر اصطلاحات بهصورت ساده و پيشرفته جستجو کرد و به نشاني محل درج اصطلاحات، متن منابع اصطلاحات و مستندهاي آنها دست يافت.
- نسخة همراه
با توجه به اينکه اصطلاحات به نسخههاي خاصي از منابع ارجاع شدهاند و ممکن است اين نسخهها در دسترس همگان نباشند و يا با گذشت زمان اين نسخهها در بازار کتاب يافت نشوند، لوح فشردهاي که دربردارندة تصويري از منابع هر يک از اصطلاحنامهها است، به همراه کتابهاي اصطلاحنامه در اختيار استفادهکنندگان قرار ميگيرد. در اين لوح افزون بر امکان ديدن تصوير منابع، امکان جستجو در فهرست مطالب آنها نيز وجود دارد.
گفتني است در نسخة جامع و نسخة همراه از هر نرمافزار، بعضي از منابع بهصورت
کامل آورده شدهاند و برخي ديگر تنها صفحهاي از منبع را که مستند (يا تعريف) اصطلاح در آن بوده است دربردارد. اين محدوديت يا به اين دليل بوده است که تکثير و انتشار منابع نياز به اجازه مؤلف (يا مرکز نشر آن) داشته و چنين امکاني در حال حاضر براي مرکز فراهم نبوده، يا
استفاده از منبع در اصطلاحنامه منحصر بههمين چند صفحه بوده است.
7. روابط اصطلاحنامهاي
روابط اصطلاحنامهاي رايج و بينالمللي عبارتاند از: اصطلاح رأس (ردة اصطلاح)، اعم، اخص، وابسته، مرجح و نامرجح.
براي تشخيص هر يک از اين روابط معيارهاي عمومي و رايجي وجود دارد. ملاکهاي ما در هر يک از اين روابط نيز، همان معيارهاي رايج و استانداردهاي بينالمللي بوده است. البته در بعضي موارد ممکن است تقرير ديگري براي بعضي از اين ملاکها داشته باشيم؛ براي مثال، در انتخاب نامرجحات، تلاش شده است حتيالامکان، تنها مترادفهايي را که اولويت نداشتهاند نامرجح قرار دهيم؛ در حالي که در ديگر اصطلاحنامهها، معيار نامرجح بودن اصطلاح، اعم از مترادف بودن است.
گفتني است که چون کار مرکز پژوهشي دائرةالمعارف علوم عقلي اسلامي تنها بر علوم عقلي متمرکز است، واژههاي استخراجشده از منابع اين علوم، صرفاً واژههايي هستند که «اصطلاح»ِ يکي از اين علوم بهشمار ميآيند. از اين رو، از استخراج واژههاي غيراصطلاحي (کاربردهاي لغوي واژهها) و از واژههايي که تنها، اصطلاح علوم ديگري هستند چشمپوشي شده است.
- اصطلاح
مراد از اصطلاح (Term)، واژه يا عبارتي است که در رشتهاي علمي بهمعنايي خاص بهکار برده ميشود و از آن معنا براي انتقال مفاهيم و مسائل آن علم استفاده ميگردد.
معاني اصطلاحي لزوماً با معاني لغوي مغاير نيستند، بلکه گاهي همان معناي لغوياند که بهدليل کاربرد فراوان يا کاربرد اختصاصيِ يک يا چند معنا از آن معاني، بهعنوان «اصطلاح» در يک علم شناخته شدهاند؛ براي مثال، در نظام نوري شيخ اشراق واژههاي شوق، محبت و قهر با همان معناي لغوي بهعنوان اصطلاح بهکار رفته و رابطة سلسله عقول بر اساس آن تبيين شده است.
انواع اصطلاحات
اصطلاحات علوم دو دستهاند: يا مرکباند يا مفرد؛ واژههاي مرکبي که در علوم بهکار ميروند نيز دو گونهاند:
- گاهي يک اصطلاح با واژهاي ديگر که دامنة آن را محدود ميکند همراه ميشود و آن را از اصطلاح بودن خارج و به «نماية مرکب» و بهعبارت ديگر، به «عنوان موضوعي» تبديل ميکند.
- گاهي ترکيب اصطلاح با عبارت توضيحدهنده، آن را به اصطلاحي ديگر از همان علم مبدل ميسازد و گاه اصطلاحات علوم، با ترکيب چند اصطلاح با يکديگر و همراهي برخي واژههاي غير اصطلاحي بهدست ميآيند.
2- اصطلاح رأس (ردهها)
مراد از اصطلاح رأس (Top Term) که در فارسي بهاختصار بهصورت (ا.ر) و در انگليسي بهاختصار بهصورت (TT) نشان داده ميشود، اصطلاحي است که کليترين مباحث و بخشهاي اصلي و مهم يک علم را نشان ميدهد؛ براي مثال، اصطلاحات «نور»، «ظلمت» و «عالَم» بيانگر اصليترين مباحث و عامترين مسائل فلسفة اشراقاند و هر کدام مباحث و اصطلاحات زيادي از اين علم را دربر ميگيرند؛ از اين رو، از اصطلاحات رأس در اين علم قرار داده شدهاند.
3- اصطلاح اعم
مراد از «اصطلاح اعم» (Broader Term) که در فارسي بهاختصار با (ا.ع) و در انگليسي بهاختصار با (BT) نشان داده ميشود، در يکي از دو معناي «کلي» و «کل» بهکار ميرود.
مراد از «کلي» مفهوم عامي است که بر هر يک از اخصهاي خود صدق ميکند و بهمعنايي، اعم از جنس، نوع (همة اقسام جنس و نوع) و صنف (بهاصطلاح منطقدانان) بهکار ميرود و بهطور کلي ميتوان گفت: مراد از آن هر مفهومي است که زيرمجموعة آن، از مصاديق مفهوم اعم بهشمار ميرود. از اين پس، براي سهولت در بيان، اعمي را که نسبت آن به اخص، نسبت «کلي به جزئي» باشد، «اعم مَقْسَمي» ميناميم.
مراد از «کل» واژهاي است دال بر مفهومي مرکب که اخصهاي آن، اجزاي تشکيلدهندة اصطلاح اعم هستند. از اين پس براي سهولت در بيان، اعمي را که نسبت آن به اخص، نسبت «کل به اجزا» باشد، «اعم مرکب» ميناميم.
بنابراين، اگر نتوان جامع معنايي (اعم از کل يا کلي) براي واژههايي که با يکديگر ارتباط دارند تصور کرد، در مورد آنها رابطة اعم و اخص بهکار نميرود.
4- اصطلاح اخص
اصطلاح اخص (Narrower Term) که در فارسي به اختصار با (ا.خ) و در انگليسي به اختصار با (NT) نشان داده ميشود در مقابل اصطلاح اعم قرار دارد و مصاديق آن ذيل اصطلاح اعم قرار ميگيرند.
همچنانکه در مقام تبيين مفهوم اعم اشاره کرديم، اخصها دو نوعاند؛ گاهي مراد از آنها اصطلاحاتي با «مفاهيم جزئي» (يعني اقسام) و گاه بهمعناي «اجزاء کل» است.
اخصهاي نوع اول نيز دوگونهاند: گاهي رابطة اخصها با يکديگر رابطة قسيمها با هم است. در اين صورت، اصطلاح اعم، «مقسم» آنها خواهد بود؛ از اين پس اين نوع رابطه را «اخص اقسامي» ميناميم. در مقابل اين نوع، اخصهايي وجود دارند که داراي قسيم نيستند، بلکه به تنهايي ذيل يک اعم واقع ميشوند و تنها نشاندهندة مصداقي مستقلاند. از اين پس اين دسته از اخصها را براي سهولت «اخص مستقل» ميناميم و اخصهايي را که اجزاي يک کل، يعني اجزاي اعم مرکب بهشمار ميآيند، «اخص اجزايي» نامگذاري ميکنيم.
يک «اعم مقسمي» ممکن است چند دسته اخص اقسامي و تعدادي اخص مستقل داشته باشد. اخصهاي اقسامي نيز خود دو دستهاند: گاهي رابطة قسيمها با يکديگر رابطة منطقي و انحصاري، يعني تقسيم آنها منطقي است؛ در اين صورت ميتوان تعداد اقسام را بهصورت دقيق مشخص کرد و به تمام اقسام آن دست يافت و آنها را در اصطلاحنامه آورد و گاهي اجزاي اين تقسيم، از راه استقرا بهدست آمدهاند. اجزاي استقرايي نيز ميتوانند تام يا ناقص باشند.
در يک اصطلاحنامة جامع و دقيق، بايد همة انواع اعمها و اخصهاي مذکور آورده شوند، بهشرط آنکه اصطلاح اعم، خود از اصطلاحات و مسائل اصلي آن علم باشد، اما اگر اصطلاح اعم بهصورت استطرادي به يک علم وارد شده باشد و يا رابطة آن با اين علم، عميق و گسترده نباشد، ميتوان به ذکر بعضي از مهمترين اخصهاي آن بسنده کرد و پروندة اخصهاي اين دسته را باز گذاشت. البته گاهي واژة اعم از اصطلاحات علم بهشمار ميرود، اما اخصهاي آن مربوط به علوم ديگر است. در اين صورت نيز از ذکر اصطلاحات اخص چشمپوشي ميشود؛ به همين دليل، بهعنوان مثال، در «نظام نوري» شيخ اشراق تقسيمهاي «علم» و مخصوصا اقسام «علم حصولي» نيامده و يا بهصورت خيلي مختصر مطرح شده است.
همچنين لازم به ذکر است که قرار گرفتن اخصها ذيل يک اصطلاح اعم، گاهي بهگونهاي است که تداعيکنندة يک ديدگاه از ميان ديدگاههاي مختلف است، اما لزوما نبايد آن را ديدگاه موردنظر تنظيمکنندگان اين اصطلاحنامه دانست، بلکه تنها بهمعناي اين است که اين اصطلاحات نميتوانند جايگاه ديگري داشته باشند.
5- اصطلاح مرجح و نامرجح
مراد از اصطلاح مرجح (Preferred Term) که در فارسي بهاختصار با حروف «بک» بهمعناي «بهکار ببريد» و در انگليسي با واژة «Use» نشان داده ميشود، اصطلاحي است که کاربرد آن، بر واژههاي ديگر هممعنا با آن، ترجيح دارد.
در مقابل اين رابطه، اصطلاحات نامرجح (Non-Preferred Terms) هستند که در فارسي بهاختصار با حروف «بج» بهمعناي «بهکار ببريد بهجاي» و در انگليسي با حروف «UF» که مختصر «Use For» است نشان داده ميشوند. مراد از اصطلاحات نامرجح، مترادفهايي هستند که نسبت به اصطلاح مرجح خود، کاربرد يا اهميت کمتري دارند.
دلايل مرجح شدن
مرجح شدن يک اصطلاح علل و عوامل مختلفي دارد. برخي از مهمترين دلايل انتخاب شدن يک اصطلاح بهعنوان مرجح عبارتاند از: الف) آشناتر بودن اصطلاح از واژههاي مرادف خود؛ ب) تناسب مفهوم لغوي و معناي اصطلاحي؛ ج) کاربرد بيشتر آن در منابع يا در زبان اهل فن؛ د) هماهنگي لفظي يا معنوي واژه با واژههاي مرجح ديگري که با آن ارتباط وثيق دارند؛
ه) مشترک لفظي نبودن.
گفتني است که چون مرجح شدن يا نشدن يک واژه به عوامل مختلفي بستگي دارد و هميشه تمام اين عوامل به نفع يک اصطلاح نيستند، بلکه ممکن است برخي در جهت مرجح شدن يک اصطلاح و برخي دليل بر ترجيح اصطلاح ديگر باشند، نميتوان همة مرجحات يا نامرجحات را قطعي، بدون تغيير و هميشگي دانست. افزون بر اين، گاه ممکن است پيشينههاي ذهني افراد در داوري آنها تأثيرگذار باشد. همچنين گاهي در گذر زمان تغييراتي در کاربرد واژهها ايجاد ميشود که ممکن است به مرجح شدن اصطلاحي نامرجح (يا برعکس) بيانجامد.
چند نکته
دربارة اصطلاحات نامرجح مصوب در اين مجموعه، نکات زير يادآوري ميشود:
- از ميان اصطلاحاتي که کاربرد جمع و مفرد دارند، اصطلاحي که رايجتر و براي اهل فن آشناتر بوده، ترجيح داده شده است. در اين صورت حالت مقابل آن نامرجح گرديده است؛ اما اگر حالت مقابل آن، يک اصطلاح رايج نباشد، بلکه صرفاً جمع يا مفرد لغوي بهشمار آيد، بهعنوان اصطلاح مصوب نشده است؛ براي مثال، «صياصي» که جمع است بهعنوان اصطلاح مرجح، تصويب شده و مفرد آن که «صيصيه» است نامرجح قرار داده شده، اما در حالي که اصطلاح «قواهر طوليه» و يا «قواهر عرضيه» مرجح قرار داده شده مفرد آنها بهعنوان نامرجح به تصويب نرسيده است؛
- اصطلاحاتي که معناي واحد اما کاربردهاي متفاوت دارند، مترادف بهشمار آمدهاند و بين آنها رابطه مرجح و نامرجح برقرار شده است؛ مانند: «هيئت» و «عرض» که در فلسفة اشراق معناي واحد دارند، اما در فلسفة مشاء و حکمت متعاليه، عرض در مقابل جوهر بهکار ميرود و در حکمت اشراق هيئت در مقابل جوهر است.
6- اصطلاح وابسته
اصطلاح وابسته يا مرتبط (Related Term) که بهاختصار با (ا.و) در فارسي و با حروف (RT) در انگليسي نشان داده ميشود، بيانکنندة رابطة «وابستگي» و «ارتباط» ميان دو اصطلاح است.
هدف اصلي جعل اين اصطلاح در اصطلاحنامهها اين بوده است که براي دو واژهاي که ارتباط مرجح و نامرجح و ارتباط اعم و اخص ندارند، اما ارتباط ديگري بين آنها برقرار است، اين ارتباط بهگونهاي در نظام اصطلاحنامه نشان داده شود و قابل بازيابي باشد.
معمولاً ملاک اصلي براي وابستگي يک اصطلاح به اصطلاح ديگر را، «تداعي» يک اصطلاح از اصطلاحي ديگر ميدانند، اما در نظام اصطلاحنامهنويسي رايج، به علل تداعي و وابستگيهاي ديگر که از نوعي تداعي نيستند، توجه روشني نشده است.
افزون بر اين، در اصطلاحنامهها وابستگي يک اصطلاح به اصطلاح ديگر، گاه بدون واسطه و گاه با يک يا چند واسطه انجام ميگيرد. اگر وابستگي با واسطه باشد يا واسطههاي آن زياد شود، ديگر بين آنها تداعي وجود ندارد و ممکن است ارتباط آنها نيز کاملاً نامفهوم شود. اين تفاوتها نيز در اصطلاحنامههاي رايج نشان داده نشدهاند.
- روابط منطقي وابستهها
در ميان اصطلاحات وابسته ميتوان روابطي منطقي يافت؛ زيرا ارتباط منطقي مفاهيم به روابطي که در اصطلاحنامهها آورده ميشوند اختصاص ندارد و انواع وابستگيها از يکديگر جدا نشدهاند.
بعضي از روابط منطقي ذکر نشده در اصطلاحنامهها که ميتوانند بهعنوان انواعي از وابستهها به شمار آيند عبارتند از:
- رابطة قسيمها با يکديگر؛
- رابطة نقيضين؛
- رابطة تضاد؛
- رابطة متضايفين؛
- رابطة ملکه و عدم ملکه؛
- رابطة اشتراک لفظي؛
- رابطة توالي منطقي؛
- رابطة گرايش و مبدأ گرايش؛
- رابطة علّي و معلولي؛
- تساوي يا تساوق در مصداق.
برخي از اين روابط در ضمن وابستهها بهکار ميروند، اما نوع وابستگي آنها در اصطلاحنامههاي موجود نشان داده نميشود و بعضي مانند اشتراک لفظي (که مشخص ساختن مصاديق آن در علوم، بهويژه در علوم عقلي بسيار کارگشا است) بهکلي مورد غفلت قرار گرفتهاند.
- مصاديق وابسته
مصاديق وابسته در اصطلاحنامههاي مرکز نيز با همان معيارهاي کلي ارتباط و وابستگي در ساير اصطلاحنامهها و از طريق تداعيهاي معنوي و لفظي و ارتباطهاي موضوعي انتخاب شدهاند. بعضي از روابطي که در وابسته کردن يک اصطلاح به اصطلاحات ديگر در اين مجموعه مورد توجه قرار گرفتهاند، عبارتاند از:
- وحدت جايگاه بحث در منابع: يکي از روابطي که از علل وابسته شدن يک اصطلاح به اصطلاحات ديگر بوده است، جايگاه بحث از آنها در منابع رشتة علمي است؛
- رابطة مبدأ گرايش و گرايش؛
- رابطة قسيمها با يکديگر که همة «اخصهاي اقسامي» را در بر ميگيرد؛
-
ارتباط مبهم: در جاهايي که جايگاه اصطلاح با ترديد روبهرو بوده و اين ترديد با
مراجعة به متون برطرف نشده است (بهشرط آنکه اصل ارتباط بين دو اصطلاح اجمالاً مسلم باشد)؛ - زمينههاي ارتباط بالقوه: گاه بين دو اصطلاح در منابع، ارتباطي برقرار نشده، اما بهلحاظ علمي ميتوان روابطي جدي ميان آنها برقرار کرد؛
- ارتباط مفهومي نزديک: وابسته شدن معاني مختلف يک واژه که ارتباط معنايي زيادي با يکديگر دارند، اما نميتوان ميان آنها ارتباط مرجح و نامرجح يا اعم و اخص در نظر گرفت؛
- تساوي يا تساوق: اگر دو اصطلاح در مفهوم مترادف نباشند، اما در مصداق اتحاد داشته باشند ميان آنها نوعي وابستگي برقرار است که ميتوان از آن بهعنوان «وابستة عيني» ياد کرد و با حروف اختصاري (ا.و.ع) آن را نشان داد.
اين نوع رابطه در علوم مختلف مصداق دارد، اما در اصطلاحنامههاي مرکز، در حال حاضر، تنها در اصطلاحنامة عرفان نظري با علامت تساوي (=) مصداقهاي آن نشان داده شدهاند و اميد است در ويرايشهاي بعدي در ساير اصطلاحنامههاي منتشرشدة مرکز نيز اين رابطه ميان اصطلاحات نشان داده شود.
بديهي است اتحاد مصداقي ميان بسياري از اصطلاحات برقرار است، اما اين رابطه بايد تنها در مواردي بهکار رود که براي اهل فن، يک اصطلاح تداعيکنندة اصطلاح ديگري باشد؛ براي مثال، در فلسفه، «وجود» با «شيئيت» و در عرفان «تعيّن اول» با «تجلي اول» اين رابطه را دارند.

8. انواع نمايش
اصطلاحنامة معرفيشده در اين کتاب، به دو شيوة «الفبايي» و «درختي» (نمودار) نمايش داده شده است. دربارة نحوة چينش و تنظيم اين دو شيوه، يادآوري نکاتي چند لازم است که برخي از آنها به نمايش الفبايي و برخي به نمايش درختي اختصاص دارد و برخي مشترک ميان هر دو نوع نمايش است.
1- نکات مشترک
اصطلاحات مصوب دو گونهاند:الف) اصطلاحاتي که در منابع مصوب وجود داشتهاند؛ب) اصطلاحاتي که براي تکميل نظام اصطلاحنامه جعل شدهاند.
اصطلاحات نوع نخست نيز دو دستهاند: برخي بدون هيچگونه جابهجايي و تغيير در اصطلاح، به اصطلاحنامه منتقل شدهاند و برخي ديگر با کمي تغيير وارد اصطلاحنامه شدهاند؛ براي مثال، اگر در منابع، «نور مدبر» به دو نوعِ «انوار مدبرة فلکيه» و «انوار مدبرة انسيه» تقسيم شده باشد، ميتوان گفت: اصطلاح «انوار مدبرة فلکيه» و «انوار مدبرة انسيه» عيناً در منابع موجودند؛ همچنين اگر در منبعي چنين آمده باشد: «جسم فارد يا حاجز است و يا مقتصد و يا لطيف»، ميتوان کاربرد اصطلاح «جسم حاجز» و «جسم مقتصد» را به آن منبع نسبت داد، اما اصطلاحاتي که به هيچيک از اين دو صورت در منابع نيامدهاند، بهعنوان «اصطلاح جعلي» در کروشه [ ] قرار گرفتهاند.
گفتني است جعل اصطلاح در مواردي اندک و تنها به سبب ضرورت در نظامبخشيدن به اصطلاحنامه انجام شده است؛ مانند اين که مجموعهاي از اصطلاحات که مربوط به بحث يا مسئلهاي بودهاند، بهعنوان جامعي نياز داشتهاند که اين عنوان در منابع نبوده است؛ براي مثال، اصطلاح «الأسماء التأويلية» بهعنوان مفهومي جامع براي مجموعهاي از اصطلاحات جعل شده است.
- اگر معاني مختلف مشترکهاي لفظي، از نظر شهرت در عرض يکديگر باشند، توضيحدهندهاي براي همة معاني آورده شده و اگر تنها يکي از معاني شهرت بيشتري دارد و ساير معاني در آن حد نيستند، تنها براي ساير معاني توضيحدهنده آورده شده است و در هر دو نوع نمايش، توضيحدهندهها در پرانتز( ) و روبهروي اصطلاح قرار گرفتهاند.
- اگر مشترک لفظي بهگونهاي باشد که ذکر جايگاه کاربرد آن در سرفصلهاي علوم، مفهوم خاص آن را روشن کند، براي توضيح آن، به ذکر جايگاه بحث بسنده کردهايم.
- مشترکهاي لفظي در نمايش الفبايي در کنار يکديگر قرار دارند، اما در نمايش درختي با توجه به مفهوم آنها هر يک در جاي خود قرار ميگيرند.
- هر اعم مقسمي ممکن است چند دسته اخص اقسامي داشته باشد. هر دسته از اخصهاي اقسامي معياري در تقسيم دارند که در اصطلاح «حيثيت تقسيم» ناميده ميشوند. مراد از «حيثيت تقسيم» همان است که در اصطلاحنامهها «عبارت راهنما» (Node Label) و گاه «چهريزهنما» خوانده ميشود.چون عبارات بيانکنندة حيثيتهاي تقسيم، در بيشتر موارد، همان الفاظي هستند که در هر يک از اقسام ذکر ميشوند، در هيچيک از دو نمايش الفبايي و درختي، حيثيتهاي تقسيم را نياوردهايم، اما هر دسته از اقسام، از ساير دستهها جدا شدهاند.
- هر يک از اخصهاي «اقسامي»، «اجزايي» و «مستقل» در نمايش نموداري بهگونهاي قابل تشخيصاند.
- نکات مربوط به چينش الفبايي
دربارة نمايش الفبايي اصطلاحنامه نکات زير قابل توجهاند:
- همة اصطلاحات مصوب در نمايش الفبايي، با هر وضعيتي که در اصطلاحنامه داشتند در جايگاه مدخل اصلي قرار گرفته و روابط اصطلاحنامهاي آنها بيان شده است؛ از اين رو، در اصطلاحنامه، مدخل ارجاعي وجود ندارد؛ زيرا مدخلهاي ارجاعي در فرهنگنامهها و دائرةالمعارفها، معمولاً برخي از نامرجحات در اصطلاحنامهها و مدخلهاي ضمنياند که در چينش الفبايي بايد در جايگاه مدخل اصلي قرار گيرند و روابط آنها بيان شود.
- در چينش الفبايي، هر اصطلاح (به تناسب نوع آن) از تمام يا بعضي از گزينههاي زير برخوردار است:
1- مستندها و مآخذ
الف) براي مستندسازي اصطلاحنامه، ذيل هر اصطلاح، عبارتهايي از متون هر رشته بهصورت مستقيم نقل شده است. اين عبارتها يکي از سه حالت را دارند: يا تعريف اصطلاحاند، يا توضيحدهندهاي هستند که مفهوم و جايگاه اصطلاح را روشن ميسازند، يا دستکم کاربردي از اصطلاح را نشان ميدهند که براي پي بردن به جايگاه اصطلاح مفيد است.
گفتني است اگر در متن مأخذ، تعريفي از اصطلاح وجود داشته، آن را آوردهايم و در غير اين صورت بهناچار، به عبارتهاي توضيحي يا عبارتهايي که تنها کاربردي از اصطلاح هستند بسنده کردهايم.
ب) عبارتهايي که بهعنوان مستند آورده شدهاند چند دستهاند: برخي مستقيماً بدون هيچ تغييري از متن منابع گرفته شده و برخي با تقطيع متن اصلي و قرار گرفتن چند نقطه «...» ميان متن، تلخيص شدهاند.
ج) هدف اصلي از آوردن تعريفها يا مستندها در اصطلاحنامههاي مرکز، تنها اين بوده است که دليل انتخاب اصطلاح و تصويب رابطة آن معلوم گردد. به ديگر سخن، تعريفها و مستندها در واقع مشابه «يادداشت دامنه»اند که حدود مفهومي اصطلاح را روشن ميسازند. بنابراين، نبايد انتظار داشت همة تعريفها و مستندهايي که براي اصطلاحات در منابع اصطلاحنامهها آمدهاند، در اينجا آورده شوند.
د) در مقام استخراج تعريفها و مستندها، درصد مشخصي از آنها انتخاب شدهاند و با توجه به تفاوت ميزان کاربرد اصطلاحات در منابع، تعداد مستندها و تعاريفِ اصطلاحات در کتابهاي اصطلاحنامهاي مرکز متفاوت است و به همين دليل، معمولاً اصطلاحات نامرجح، از مستندها و تعريفهاي کمتري برخوردارند.
هـ) از آنجا که عبارتها، بدون تغيير در الفاظ، از متن منابع گرفته شدهاند، ممکن است ناهماهنگيهايي بين آنها بهلحاظ شيوة نگارش و ويرايش ديده شود. تنها کاري که از سوي مرکز، بر روي عبارتهاي متون اصلي انجام گرفته است عبارتاند از: ويرايش فنّي مختصر، رفع برخي از ابهامها، مانند آشکار کردن بعضي ضمائر و تصحيح برخي اغلاط در حروفچيني. گفتني است که هرگونه افزودهاي به متن (براي رفع ابهام يا تصحيح اغلاط) در کروشه قرار گرفته است.
و) مستندها و مآخذي که براي اصطلاحات جعلي ذکر شدهاند، از محلي هستند که در آن، يا اصطلاح نامرجّح يا تعريف و يا توضيحي دربارة آن بهکار رفته است.
2- منابع
دربارة منابع اصطلاحات نيز يادآوري چند نکته لازم است:
- در ميان منابع اصطلاحنامة هر رشته ممکن است منابعي از همان رشته وجود داشته باشد که از منابع اصلي آن اصطلاحنامه نبوده است. اصلي نبودن منبع بدين معناست که همة اصطلاحات آن استخراج نشده است، اما در آن منبع با اصطلاحي روبهرو شدهايم که اصطلاحنامه را تکميل ميکرده يا در آن مطلب مهمي وجود داشته که بنا به ضرورت براي آن، اصطلاحي جعل شده است.
- در ميان منابع هر اصطلاحنامه، ممکن است منابعي از رشتههاي غيرمرتبط با موضوع اصطلاحنامه وجود داشته باشد. استفاده از اين منابع دلايل مختلفي داشته است؛ از جمله اين که توضيح يا تعريف مناسب و دقيقي از اصطلاح در آن منبع يافت شده که چشمپوشي از آن، بهمعناي از دست دادن اطلاعاتي مفيد و مرتبط با اصطلاحنامه آن علم بهشمار ميآمد. همچنين ممکن است ارتباط غيرمستقيمي ميان اصطلاحات آن رشته و چنان منابعي وجود داشته است.
- اطلاعات کامل کتابشناسي مآخذ اصطلاحات، در کتابنامة پايان کتاب آمده است، اما در ارجاع تعريف يا مستند اصطلاحات، تنها نام پديدآورندگان و عناوين منابع بهاختصار ذکر شده است.
3- روابط
ذيل واژة روابط، همة روابط اصطلاحنامهاي يک اصطلاح بهترتيب زير آورده شدهاند:
الف) اصطلاح رأس: اصطلاح رأس، پس از واژة «رده» ذکر شده است.
- قابل توجه است که يک اصطلاح در برخي از علوم، ممکن است موضوع بحث در چند رده باشد. در اين صورت عنوان همة ردهها ذکر ميشود.
- در بيان روابط اصطلاحاتي که خود، عنوان رده بودهاند، بهجاي عنوان ردة آنها، واژة «اصطلاح رأس» نوشته شده است.
ب) مرجح: پس از واژة «مرجح»، اگر اصطلاح مدخل نامرجح باشد، اصطلاح مرجح آن آورده شده است.
ج) نامرجح: پس از واژة «نامرجح»، اگر اصطلاح مدخل مرجح باشد، اصطلاح يا اصطلاحات نامرجح، يعني همة مرادفهاي آن قرار گرفته و بين آنها نقطه ويرگول «؛» گذاشته شده است.
گفتني است که اصطلاحات نامرجح، جز رابطة «مرجح» رابطة ديگري ندارند؛ زيرا در واقع روابط آنها، ذيل اصطلاح مرجح آنها آمده است.
د) اصطلاح اعم: بهدنبال واژة «اعم»، اصطلاحاتي که اعم از اصطلاح مدخلاند،
آورده شدهاند.
ه) اصطلاح اخص: ذيل واژة «اخص» اخصها واقع ميشوند.
هر دسته از اخصهاي اقسامي، پس از خط تيره «ـ» در يک سطر قرار گرفته و بين آنها علامت نقطه ويرگول «؛» گذاشته شده است. اخصهاي مستقل نيز در آخرين سطر از اخصها، پس از واژة «اخص مستقل» پيدرپي ذکر شده و بين آنها نقطه ويرگول «؛» گذاشته شده است.
و) وابسته: پس از واژة «وابسته»، وابستههاي اصطلاح آورده شده و بين آنها نقطه ويرگول «؛» گذاشته شده است.
يادآوري اين نکته لازم است که در کتاب اصطلاحنامهها ترجيحي بين دو طرف وابسته وجود ندارد؛ يعني دو طرف بهصورت يکسان به يکديگر وابسته بهشمار آمدهاند؛ در حالي که در نمودارها، يک طرف وابستگي، اصلي و طرف ديگر، وابسته بهشمار آمده است.
نکاتي دربارة نمايش درختي
دربارة نحوة تنظيم و ترسيم نمودار درختي اصطلاحنامهها نکات زير قابل توجه است:
- اصطلاحات رأس (عناوين ردههاي اصلي يک علم) ذيل نام آن رشتة علمي در صفحة اول نمودارها قرار گرفتهاند.
- نمودار هر رده از نمودار ردههاي ديگر جدا شده است و ميان آنها در يک صفحه، عنوان رده نوشته شده است.
- خطوط ممتد، نشان رابطة اعم و اخص و خطوط نقطهچين، نشان وابسته بودن اصطلاحاتي است که در رأس خطوط قرار گرفتهاند.
- اگر پس از يک اصطلاح و يک خط ممتد اصطلاحي ديگر آمده باشد، آن اصطلاح «اخص مستقل» است.
- علامت ستاره «*» بالاي اصطلاحات براي ارجاع به اصطلاحات نامرجح است که در صفحة مقابلِ نمودار درختي، بهترتيب الفباييِ اصطلاح مرجح، آورده شدهاند.
- پس از بعضي اصطلاحات، علامت ارجاع با شمارة صفحه (!ص...) قرار گرفته است. اين علامت بدين معناست که ادامة اين نمودار و اخصهاي اين اصطلاح در صفحة مذکور آمده است.
- وجود سه نقطه «...» در پايان اخصها به اين معناست که اين اعم، اخصهاي ديگري هم دارد و اين چند اخص بهعنوان نمونه يا نمونههاي مهمتر آورده شدهاند.
به روز رساني شده در تاريخ 1393/5/1
- بازدید: 3741 مرتبه